سرمایه گذاری عاطفی زمانی است که ما احساسات خود را – در قالب افکار، احساسات و رفتارهایمان – روی هر چیزی متمرکز می کنیم که امیدواریم در طول زمان به رشد و حفظ رفاه عاطفی ما کمک کند.«سرمایهگذاری عاطفی» را میتوان از «هزینههای عاطفی» متمایز کرد زیرا هزینههای عاطفی زمانی است که ما لزوماً مراقب یا نگران این نیستیم که چگونه تجربه عاطفیمان به ما کمک میکند تا بهزیستی خود را در طول زمان بهبود ببخشیم.
برای استفاده از یک استعاره مالی، سرمایه گذاری عاطفی مانند کنار گذاشتن 100 دلار در یک 401 هزار دلار است به این امید که بازدهی بیشتری را در مسیر بازنشستگی ما به همراه داشته باشد. از سوی دیگر، خرج کردن عاطفی مانند صرف آن 100 دلار برای شام خواهد بود. پولی که برای شام خرج میشود ممکن است به یک عصر لذتبخش منجر شده باشد، اما نتیجه مالی به جای ایجاد هر نوع رشدی، داراییهای شما را تحلیل میبرد.
من از زمانی که با نیل فالون - رهبر گروه و بنیانگذار گروه کلاچ - در پادکست The Hardcore Humanism صحبت کردم، کمی به این مفهوم فکر کردم. فالون درباره اینکه چگونه طرفداران کلاچ "سهامداران عاطفی" گروه هستند، صحبت کرد. منظورم این بود که طرفداران با حضور در برنامهها، گوش دادن به موسیقی و دنبال کردن پیشرفت گروه، احساسات خود را روی کلاچ سرمایهگذاری کردهاند. و این تلاش مداوم به مرور زمان بهزیستی عاطفی آنها را بهبود بخشید زیرا آنها ارتباط عمیق تری با گروه، موسیقی آن و با افرادی که این تجربیات را با آنها به اشتراک می گذاشتند داشتند. در مقابل، اگر بخواهید به کنسرتی بروید تا گروهی را ببینید که واقعاً اهل موسیقی و پیشرفت آن نیستید، اما هنوز اوقات خوبی را سپری میکنید، لذت بیشتر زودگذر است تا چیزی که ثابت و در حال رشد باشد. زمان.
مطمئناً، بین سرمایه گذاری عاطفی و هزینه کردن همپوشانی قابل توجهی وجود دارد. و آنها ممکن است اغلب یکسان شروع کنند. در واقع، بیشتر سرمایه گذاری های عاطفی با هزینه های عاطفی شروع می شود. ما برای اولین بار به قصد تماشای یک گروه نمی رویم که طرفدار مادام العمر باشیم. بلکه باید درگیر هزینههای عاطفی باشیم تا چیزهایی را که میخواهیم از نظر احساسی در آنها سرمایهگذاری کنیم در طول زمان پیدا کنیم.
اما مانند هر چیزی که در زندگی می خواهیم، با تمرکز بر هدفی که امیدواریم به آن برسیم، نتایج خود را به حداکثر می رسانیم. و اگر هدف ما بهزیستی عاطفی پایدار باشد، با در نظر گرفتن خودمان به عنوان سرمایهگذاران احساسی و تمرکز تلاشهایمان بر روی افراد، علایق، پروژهها و فعالیتهایی که ما را از نظر احساسی و در طولانی مدت نگه میدارند و پرورش میدهند، شانس خود را برای دستیابی به آن هدف افزایش میدهیم. حمل و نقل.
پس چگونه میتوانیم به «سرمایهگذاران عاطفی» تبدیل شویم؟
اولین گام این است که تشخیص دهیم بسیاری از رفاه عاطفی ما مبتنی بر درک و ایجاد حس هدف است. تحقیقات نشان می دهد که افرادی که دارای حس هدفمندی قوی هستند، زندگی سالم تر و شادتری دارند. داشتن حس هدف، نقشه راهی به سوی رفاه عاطفی ارائه می دهد. چیزهایی را که برای ما مهم هستند توضیح می دهد و بنابراین، در تئوری می خواهیم کجا سرمایه گذاری احساسی داشته باشیم.
بعلاوه، با تمرکز بر حس هدفمندی خود، بر سلامت عاطفی مادام العمر خود کنترل می کنیم. این بدان دلیل است که صرف نظر از شرایط زندگی ما، به استثنای حوادث فاجعه بار، نمی توان هدف ما را از ما گرفت. ما می توانیم در طول زندگی خود بر روی هدف خود سرمایه گذاری کنیم حتی با تغییر شرایط.
برای مثال، مانند فالون، بسیاری از ما هدف خود را در موسیقی می یابیم. وقتی موسیقی برای ما معنادار و مهم باشد، از یک جذابیت گذرا به بخشی بادوام و پایدار از هویت ما تبدیل میشود. و با دانستن هدف خود و تعیین تعهد خود برای تلاش در جهت آن، می توانیم سلامت عاطفی خود را کنترل کنیم.
گام دوم این است که بفهمیم چگونه احساسات، افکار و رفتارهایمان را برای رسیدن به هدفمان عملی کنیم. بنابراین، با رعایت مثال موسیقی، می توانیم به روش های مختلف با موسیقی ارتباط برقرار کنیم. ما خودمان می توانیم نوازنده شویم. ما می توانیم طرفداران فداکار یک گروه باشیم. ما میتوانیم یک پادکست یا یک مجله آنلاین اختصاصی به گروهها یا ژانرهای مورد علاقهمان راه اندازی کنیم. هر مسیری را که برای عملیاتی کردن آن هدف در اقدامات خاص انتخاب کنیم، اکنون میتوانیم تلاشهای خود را بر روی مراحل خاصی متمرکز کنیم که از نظر احساسی ما را در درک هدفمان سرمایهگذاری میکند.
سومین گام برای تبدیل شدن به یک سرمایه گذار احساسی، شناخت این موضوع است که سرمایه گذاری عاطفی فرآیندی است که نیاز به آزمایش و ارزیابی مداوم دارد. ممکن است در اوایل زندگی با این باور که موسیقی بخش مهمی از هدف ماست شروع کنیم و تلاش خود را بر این اساس سرمایه گذاری می کنیم. اما با گذشت زمان، شاید متوجه شویم که موسیقی فقط بیانی از هدف گستردهتر ما از بیان هنری است. ممکن است تصمیم بگیریم که با گذشت زمان، بخواهیم روی این هدف از طریق داستان نویسی به جای موسیقی سرمایه گذاری کنیم. یا شاید ما هدفمان را در موسیقی حفظ می کنیم، اما در حالی که به عنوان نوازنده شروع کردیم، بعداً در "کسب و کار" موسیقی احساس رضایت بیشتری پیدا کردیم و می خواهیم شرکت ضبط خود را راه اندازی کنیم.
علاوه بر این، همانطور که ما از نظر احساسی روی هدف خود سرمایه گذاری می کنیم، می خواهیم به طور مداوم بررسی کنیم تا مطمئن شویم که سرمایه گذاری در هدفمان به ما کمک می کند تا بهزیستی عاطفی خود را توسعه دهیم. یک مسئله خاص این است که ما معمولاً هدف واحدی در زندگی نداریم - بلکه جنبه های متفاوتی از هدف خود داریم. بنابراین، ما باید مطمئن شویم که این جنبههای مختلف ناخواسته با هم تضاد ندارند.
به عنوان مثال، ممکن است فرض کنیم که سرمایه گذاری در موسیقی کلید سلامت عاطفی ما است، اما شاید با گذشت زمان متوجه می شویم که تعهد ما به موسیقی زمان کمتری را برای توسعه سایر جنبه های هدفمان، مانند سلامت جسمانی، باقی می گذارد.. این لزوماً به این معنا نیست که ما باید موسیقی را به عنوان جنبهای از هدفمان رها کنیم، بلکه باید بررسی کنیم تا ببینیم چگونه همه جنبههای مختلف هدف ما با هم کار میکنند و در کوتاهمدت ما نقش دارند. و رفاه طولانی مدتبنابراین، اگر از رفتن به کنسرتهای هر شب لذت میبریم، اما متوجه میشویم که نوشیدن چند نوشیدنی در کنسرت سلامت ما را تضعیف میکند، ممکن است مجبور شویم نحوه لذت بردن از موسیقیمان را تنظیم کنیم تا حس گستردهتر هدف و رفاه خود را برآورده کنیم. اما ما به این آزمایش و ارزیابی مداوم نیاز داریم تا مطمئن شویم که از نظر احساسی عاقلانه و جامع سرمایه گذاری می کنیم.
در نهایت، برای اینکه سرمایهگذاران عاطفی قوی باشیم، میخواهیم جامعهای در اطراف خود بسازیم که از احساس هدف و رفاه عاطفی ما حمایت کند. هر آنچه را که در زندگی هدفمند می دانیم، اگر در اطرافمان افرادی حامی داشته باشیم که بفهمند ما کیستیم، هدف ما و چرا از نظر عاطفی روی آن هدف سرمایه گذاری می کنیم، به احتمال زیاد در طول زمان به رفاه عاطفی تبدیل می شود. بنابراین، برای مثال، اگر در موسیقی هدفی پیدا کنیم، اگر افرادی را داشته باشیم که به جای تحقیر و نادیده گرفتن اشتیاق ما، قدردانی می کنند و آن را تشویق می کنند، بیشتر از نظر احساسی روی موسیقی سرمایه گذاری می کنیم.
حتی می توان گفت که ما باید از نظر عاطفی در افراد مناسب سرمایه گذاری کنیم. بنابراین ، همانطور که در حال ایجاد روابط هستیم ، می توانیم از خودمان سؤال ساده ای بپرسیم: "آیا این شخص هدف من را در زندگی درک و پشتیبانی می کند؟"مطمئناً ، همه افراد از هر جنبه ای از هدف زندگی ما درک یا پشتیبانی نخواهند کرد. اما با بررسی روابط از طریق آن لنز ، ما شانس بهتری داریم تا بیشترین بازده سرمایه گذاری های عاطفی خود را با گذشت زمان بدست آوریم.
بنابراین ، چگونه می خواهید از نظر عاطفی در زندگی خود سرمایه گذاری کنید؟
شما می توانید مکالمه ای را که این پست بر اساس آن ، بین دکتر مایک و نیل فالون از کلاچ ، در پادکست هاردکور اومانیسم در Hardcorehumanism. com یا در برنامه پادکست مورد علاقه خود بشنوید ، بشنوید.<Span> حتی می توان گفت که ما باید از نظر عاطفی در افراد مناسب سرمایه گذاری کنیم. بنابراین ، همانطور که در حال ایجاد روابط هستیم ، می توانیم از خودمان سؤال ساده ای بپرسیم: "آیا این شخص هدف من را در زندگی درک و پشتیبانی می کند؟"مطمئناً ، همه افراد از هر جنبه ای از هدف زندگی ما درک یا پشتیبانی نخواهند کرد. اما با بررسی روابط از طریق آن لنز ، ما شانس بهتری داریم تا بیشترین بازده سرمایه گذاری های عاطفی خود را با گذشت زمان بدست آوریم.